مبارز راه روشنایی

مبارز راه روشنایی

متشکرم به دلیل اینکه از مطالب وبلاگ بدون اجازه از نویسنده استفاده نکردید.
مبارز راه روشنایی

مبارز راه روشنایی

متشکرم به دلیل اینکه از مطالب وبلاگ بدون اجازه از نویسنده استفاده نکردید.

دل نوشته

ایوانی داریم پراز بوی خدا 

و کوهی و آسمانی 

که در آن خورشید غروب وطلوع میکند.... 

هنگام غروب است.... 

در ایوانمان حصیرهایی آویخته که از امتداد فاصله هایشان از هم 

خورشید چه سرخ غروب میکند..... 

به یادم میاورد.... 

قلب شاعر در سینه اینگونه زیست  میکند... 

(نسیم)

یادت باشد که وجود خدا در زندگی ات چقدر مهم است...

وجود خدا در زندگی ات  یعنی ... 

داشتن آرامش و صلح و صفا در قلبت.... 

همچنان که در مسیر زندگی گام بر می داری. 

وجود خدا در زندگی ات یعنی... 

 دعا به درگاه وجودی برترکه همیشه گوش شنوا دارد و از ترس و لطمه ی رخنه کرده در عمق روح و روانت اگاه است. 

خدا از تو دور نیست.... 

او نور امروز توست... 

حضور خدا را در هر لبخندی در هر فکر امیدبخشی در هر اشکی که روحت را آبیاری میکند... 

در هر لحظه ای که نمی توانی به تنهایی با آن مواجه شوی...احساس کن. 

خدا عشق است بر چهره ی تک تک عزیزان و دوستانت... 

خدا در هر چیز خوبی که تو را متاثر می کند..حضور دارد... 

(برگرفته از کتاب بیا در قلبم زندگی کن اجاره هم نده اثر مجموعه بلومانتین.مترجم:نفیسه معتکف.انتشارات هو. چاپ اول سال1388)

دل نوشته

به چهره مردم بنگر...  

لازم نیست که حرف بزنند.... 

چشمهایشان خواهد گفت از گذر حالشان.... 

لمس کن  آنچه که در دنیایشان میگذرد... 

دنیا حال خوشی ندارد....  

(نسیم)

دل نوشته

شب هنگام...

 آن دم که جهان در خواب فرو رفته... 

آسمان با تمام هوشیاریش...بیدار است 

شب ژرفای خویش را در سکوت می ریزد  

بنگر..... 

روزنه های نور از پس پرده دنیا.... دروازه های عالم معنا... 

ستاره ها را میگویم...خود را نشان می دهند... 

به روی آنانی که با چشمانی شسته و تر...می نگرند  

شب..... 

با مداد نور بر دیوار تاریک وجودم  می نویسد 

هر آنچه که دلش می خواهد... 

می داند که ویران می شوم... 

دلم تاب اینهمه معنا ندارد.... 

مرا با حقیقت حرفهایش پر از حس رهایی میکند.... 

می داند من اهل زمینم.... 

در پاهایم زنجیر..در گلویم طنین آزادی در تبعید و محکوم به سکوتم.... 

مرا با حرفهایش پر از بغض تنهایی میکند...  

شب.... 

مرا امشب مهمان خویش خوانده  وسخاوتمندانه گلهای آرامش میبخشد.... 

 و در امتداد صبح مرا به خانه ام بدرقه میکند....  

(نسیم)

دل نوشته

گاه می توان ..... 

بر بستر نت موسیقی برخاسته از ساز نشست و در دنیا نور و زیبایی سفر کرد... 

گاه می توان ... 

با بوییدن عطر سیب...عطر چای گرم چه بی پرده به درک زندگی رسید... 

گاه می شود...  

از نگاه کودک به شهر پاکی مسافر شد.... 

گاه می توان....  

با نوازش دستی صمیمی و بی ریا... 

                                            احساس ناب بودن کرد... 

گاه می شود...  

در پی آرمانت پیله بست و در پس درد و دلتنگی... 

                                                           پروانه شد... 

گاهی.....  

از لبخند نگاهی ژرف و ساده.... 

                                       رهگذر آرامش شد... 

گاهی....  

شنیدن صدای پای پرنده بر زمین 

                                       قلبت را برای زندگی به تپیدن می رساند.... 

(نسیم)