ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
گاه می توان .....
بر بستر نت موسیقی برخاسته از ساز نشست و در دنیا نور و زیبایی سفر کرد...
گاه می توان ...
با بوییدن عطر سیب...عطر چای گرم چه بی پرده به درک زندگی رسید...
گاه می شود...
از نگاه کودک به شهر پاکی مسافر شد....
گاه می توان....
با نوازش دستی صمیمی و بی ریا...
احساس ناب بودن کرد...
گاه می شود...
در پی آرمانت پیله بست و در پس درد و دلتنگی...
پروانه شد...
گاهی.....
از لبخند نگاهی ژرف و ساده....
رهگذر آرامش شد...
گاهی....
شنیدن صدای پای پرنده بر زمین
قلبت را برای زندگی به تپیدن می رساند....
(نسیم)
very good
سلام
ممنون بابت نظر و پیشنهاد و لطفتون....
حقیقتش من راجع به تجربه هام و درکم از دنیا مینویسم...
زندگی همه ما آدمها هم تلخی و زشتی داره وهم زیبایی و لطافت...
از عمق زشتی و درد میشه به لطافت رسید....
اما حتما شعرای قیصر امین پور بیشتر مطالعه میکنم...
متشکرم...