مبارز راه روشنایی

مبارز راه روشنایی

متشکرم به دلیل اینکه از مطالب وبلاگ بدون اجازه از نویسنده استفاده نکردید.
مبارز راه روشنایی

مبارز راه روشنایی

متشکرم به دلیل اینکه از مطالب وبلاگ بدون اجازه از نویسنده استفاده نکردید.

اویس قرنی

اویس قَرَنی (درگذشته ۳۷ قمری در شصت و هفت سالگی./۶۵۷ میلادی) با عنوان کامل ابو عمرو اُوَیْس بن عَامِرِ بنِ جَزْءِ بنِ مَالِکٍ، مسلمانی ساکن قَرَنْ یمن بود که در زمان محمد پیامبر می‌زیست ولی او را ملاقات نکرد و از تابعین محسوب می‌شود. در خصوص مقبره وی اختلاف نظر وجود دارد، برخی تاریخ نویسان مانند حمدالله مستوفی مقبره وی را در روستای الولک در قزوین می دانند، برخی مقبره ای در کرمانشاه را به وی نسبت می دهند و برخی نیز مقبره ای در شهر الرقه سوریه را منتسب به وی می دانند.

قرنی در دوران زندگی محمد، پیامبر اسلام، مسلمان شد ولی هرگز او را ندید. نقل می‌کنند وقتی برای دیدار محمد به مدینه آمد، او در جنگ بود و او را ندید.[نیازمند منبع] پس از درگذشت پیامبر اسلام در سال ۶۳۲ میلادی علی بن ابی‌طالب را ملاقات کرد.

اویس پس از این ملاقات قَرَنْ را به مقصد شهر کوفه ترک کرد و در سال ۶۵۷ میلادی در جنگ صفین در حالی که در سپاه علی بن ابی‌طالب در برابر معاویه می‌جنگید کشته شد. اویس زمان پیامبر اسلام را درک کرد و مسلمان شد، اما به خاطر سرپرستی و خدمت به مادرش، از دیدار محمد بازماند.[۱]


مسلمان شدن اویس در یمن و موفق نشدن او به دیدار با محمد یکی از موضوعاتی است که در عرفان و ادبیات فارسی به آن پرداخته شده، رباعی زیر از ابوسعید ابوالخیر یکی از معروف‌ترین نمونه‌ها است که رابطه اویس و محمد را یک رابطهٔ عرفانی معرفی می‌کند:


گر در یمنی چو با منی پیش منی
گر پیش منی چو بی منی در یمنی
من با تو چنانم ای نگار یمنی
خود در عجبم که من توام یا تو منی

در تذکرةالاولیا عطار نیشابوری در ذکر شماره ۲ در مورد اُوَیس قَرَنی آمده‌است: «آن قبله تابعین، آن قُدوه اربعین، آن آفتاب پنهان، آن نَفسِ رحمان، آن سُهیل یُمَنی، اُویس قَرَنی- رضی الله عنه...»[۲]


نور اویس در خانه ی پیامبر خدا(ص)

آورده اند که اویس انسانی وارسته بود. چنان که با شنیدن ویژگی ها و آموزه های پیامبراسلام، به حقانیت آن حضرت ایمان آورد. او پیش از اسلام آوردن نیز مردی پاک اندیشه و پاک رفتار بود. وی همواره به ارزش های والای اخلاقی و انسانی احترام می گذاشت و در همه ی عرصه های زندگی، این ارزش ها را رعایت می کرد. اویس در زادگاه خود سرگرم کار بود و مادری پیر داشت که احترام و نگه داری او را بر همه ی کارها مقدم می شمرد. وی هرگز از دستورهای مادرش سر نمی پیچید؛ تا آنجا که برای خدمت به مادر و تنها نگذاشتن او، حتی به سفر نمی رفت.

روزی هجران رسول خدا(ص) او را بسیار بی تاب کرد. از این روی، نزد مادر رفت تا از او اجازه بگیرد و برای دیدار پیامبر به مدینه برود. مادر چون به وجود اویس و کمکش نیاز داشت، به او گفت: «برو، ولی زود بازگرد. بیش از نصف روز، در مدینه نمان». اویس با اشتیاق بسیار، برای دیدن پیامبر به سوی مدینه شتافت. چون به این شهر رسید، باخبر شد که رسول خدا(ص) به سفر رفته است. اصحاب به او گفتند: «امشب را نزد ما بمان تا پیامبر از سفر بازگردد». اما اویس گفت: «به مادرم قول داده ام که زود برگردم، اینک ناچارم که به یمن بازگردم. شما سلام مرا به محبوبم، رسول اکرم برسانید». سپس عازم یمن شد. هنگامی که پیامبر از مسافرت بازگشت، اصحاب به ایشان گفتند: «بیابان گردی به نام اویس از یمن آمده بود [تا شما را ببیند] و چون شما در مدینه نبودید، به شما سلام رساند و بازگشت». پیامبر خدا فرمود: «آری، این نور اویس است که در خانه ی ما بر جای مانده است»

اویس در کلام پیامبر خدا(ص)

اویس، انسانی پاک سرشت، مؤمن و بااخلاص بود. از این روی، پیامبر اسلام او را بسیار دوست می داشت و گاهی میان اصحابش از او یاد می کرد. پیامبر چنان درباره ی اویس سخن می گفت که همگان می فهمیدند اویس، بنده ی بزرگوار خداوند است و نزد خدا و رسولش جایگاه والایی دارد. حتی رسول اکرم(ص) بارها از اشتیاقش برای دیدار او سخن گفت. روزی آن حضرت به یاد اویس افتاد و فرمود: «نسیم خوش بهشت، از سوی قرن (یمن)، در حال وزیدن است. آه! ای اویس قرنی، چقدر من مشتاق دیدار تو هستم. ای مردم، هر کس او را دید، سلام مرا به وی برساند». شخصی از حاضران پرسید: «ای رسول خدا، اویس قرنی کیست» پیامبر خدا فرمود: «او کسی است که اگر از نزد شما برود، از او سراغی نمی گیرید، و اگر روزی میان شما حاضر شود، به وی اعتنایی نمی کنید»؛ یعنی او به سبب ساده زیستی، نظر کسی را به سوی خدا جلب نمی کند و بسیاری از افراد به دلیل ساده بودن زندگی اش، به او اعتنا نمی کنند، ولی در پیشگاه خداوند، جایگاه بالایی دارد. حضرت همچنین در توصیف بزرگی و جایگاه والای اویس در روز قیامت فرمود: «در نتیجه ی شفاعت اویس، جمعیت بسیاری [به شمار همه ی افراد دو قبیله ی پرجمعیت ربیعه و مُضَر]، به بهشت وارد خواهند شد. او با اینکه مرا ندیده، به من ایمان آورده است و پس از من، در رکاب جانشینم، علی بن ابی طالب(ع)، در جهاد با دشمنان [خدا] به شهادت می رسد».


التماس دعای رسول خدا(ص) از اویس

برخی افراد گمان می کنند صرف دیدن پیامبران و اولایی الهی، ارزش است، ولی حقیقت آن است که تنها دیدن حجت ها در رسیدن به کمال حقیقی، آن چنان که باید، کارساز نیست. چه بسیار انسان هایی که پیامبر خدا و جانشینان ایشان را زیارت کردند، ولی چون از رهنمودهای ایشان پیروی نکردند، از برکت های وجود مبارکشان بهره ای نبردند. در برابر، انسان هایی نیز بودند که توفیق زیارت پیامبر اکرم(ص) و ائمه ی اطهار(ع) را نیافتند، ولی به سبب ایمان آگاهانه به حجت های الهی و پیروی از آموزه های زندگی بخش آنان، به جایگاه های معنوی بسیار بزرگی دست یافتند. یکی از این انسان های سعادتمند، اویس قرنی است. این مرد بزرگ، با اینکه هم عصر رسول خدا(ص) بود، توقیق دیدار آن حضرت را نیافت. با این حال، چنان در ایمان به آیین اسلام و علاقه به رسول اکرم(ص) ثابت قدم بود که پیامبر خدا چندین بار او را ستود.

آورده اند: روزی پیامبر در مدینه فرمود: «نسیم دل انگیز و پرنشاط خدای رحمان را، از سوی یمن استشمام می کنم». سلمان با شنیدن سخن پیامبر پرسید: «ای رسول خدا، مگر چه کسی در یمن زندگی می کند که چنین نعمتی در آنجا تحقق یافته است؟» پیامبر اعظم(ص) فرمود: «در یمن شخصی زندگی می کند که نام او اویس قرنی است. او روز قیامت یک تنه همچون امتی، محشور خواهد شد و جمعیت بسیاری با شفاعت او به بهشت وارد می شوند». سپس خطاب به حاضران فرمود: «آگاه باشید! اگر یکی از شما اویس را دید، حتماً سلام مرا به او برساند و از وی بخواهد که برای من دعا کند».


اویس؛ دوست رسول خدا(ص)

روزی رسول اکرم(ص) میان اصحاب خود، درباره ی ویژگی های پاکان برگزیده ی الهی نکته هایی را برشمرد. چون سخن پیامبر به پایان رسید، حاضران از ایشان خواستند فردی را که در زمان آنان زندگی می کند و این ویژگی ها را دارد، به ایشان معرفی کند. پیامبر فرمود: «اگر مثالی برای این ویژگی ها می خواهید، چنین شخصی در زمان شما، اویس قرنی است». اصحاب پرسیدند: «اویس قرنی کیست؟» رسول خدا(ص)، نخست همه ی مشخصه های جسمانی و ظاهری و سپس ویژگی های معنوی او را برای حاضران شرح داد. از جمله فرمود:
او چشمانی سیاه، مایل به کبودی، چهره ای تقریباً گندمگون، قامتی معتدل و... دارد. وقتی قرآن می خواند، اشک از چشمانش جاری می شود. لباس ساده می پوشد. اویس در زمین گمنام، ولی نزد اهل آسمان، معروف و شناخته شده است. اگر سوگندی یاد کند، سوگندش پذیرفته است و به نتیجه ی آن می رسد. در قیامت به بندگان شایسته ی خدا گفته می شود: «به بهشت وارد شوید»، ولی به اویس می گویند: «ای اویس، بایست و شفاعت کن». خداوند، شفاعت او را در حق انسان های بسیاری می پذیرد.

سخنان دیگری نیز از پیامبر خدا درباره ی اویس باز گفته اند. ایشان در جایی می فرماید: «اویس قرنی، از این امت، دوست من است».

رسول خدا(ص) با عبارت هایی چون: بهترین و برترین فرد از تابعان، شفاعتگر والامقام، محبوب رسول خدا(ص) و نفس رحمان [صاحب نفس ملکوتی و قدسی]، از اویس یاد کرده است.

فرار از شهرت

یکی از ویژگی های برجسته ی اویس قرنی، شهرت گریزی وی بود. وی در عصر رسول خدا(ص) و پس از ایشان، به گونه ای زندگی می کرد که کسی او را نشناسد؛ زیرا شهرت در میان مردم، انسان را از توفیق انجام دادن بسیاری از کارها و عبادت ها محروم می سازد. آورده اند روزی اویس در مدینه با عمربن خطاب برخورد کرد. عمر به سبب سخنانی که از پیامبراکرم(ص) درباره ی اویس شنیده بود، وی را بسیار گرامی داشت و حتی سمت فرمانداری کوفه را به او پیشنهاد کرد. اویس پاسخ داد: اَکونُ فی غَبراء النّاسِ اَحَبَّ اِلی؛(10) «در میان توده های مردم بودن را بیشتر دوست دارم».
همچنین روایت شده است که عمر در زمان خلافتش، بسیار از اویس پرس و جو می کرد. این کار، سبب شهرت اویس میان مردم شد. این پیشامد خوشایند اویس نبود. بنابراین، روزی به عمر گفت: «تو مرا میان مردم مشهور ساختی و با این کار، نابودم کردی».
حتی بارها از اویس شنیدند: «از سوی عمر، بدی و زیانی به من رسید(یعنی عمر سبب شهرت من میان مردم شد».
اویس برای فرار از شهرت، به افرادی که سخنان پیامبر را درباره ی وی برای مردم بازگو می کردند، می گفت: «هرچه از پیامبر درباره ی من شنیدی، برای کسی بازگو نکن». خود نیز تا آنجا که می توانست، از مردم کناره گیری می کرد تا به صورت فردی ناشناخته، وظایفش را انجام دهد.(12)
اویس زاهدی گوشه گیر و دور از اجتماع نبود، بلکه زهد او در عشق به خدا و وارستگی از دل بستگی های مادی و دل سوزی به حال محرومان اجتماع جلوه گر می شد. او خود را دربرابر خدا و اجتماع، مسئول و متعهد می دانست و در دفاع از حق و رسیدگی به حال نیازمندان، از هیچ کوششی دریغ نمی ورزید. اویس در پاسخ شخصی که از حالش پرسید، گفت:
سوگند به خدا، مرگ و اندوه و رنج های آن و بیم از روز رستاخیز، برای فرد با ایمان، جای خوش حالی باقی نگذاشته؛ پرداخت حقوق الهی برای ما، درهم و دیناری، نیندوخته و طرف داری از حق و حقیقت، یک تن دوست میان مردم برای ما به جای نگذاشته است؛ زیرا وقتی آنها را به نیکی ها دعوت و از بدی ها نهی می کنیم، از ما می رنجند و به هزار عیب و گناه متهم می کنند. عده ای مردم بی ایمان نیز در این کار با آنان همکاری می کنند، ولی هرگز نمی توانند از مبارزه ی ما برای احقاق حق و نابودی باطل جلوگیری کنند.
اویس قرنی در زندگی خویش، عارفی زهد پیشه بود. او تلاش برای معاش را عبادت می دانست و با سستی و تنبلی و تن پروری مبارزه می کرد. او گاه شتربان بود و زمانی هسته های خرما را جمع می کرد و شب هنگام آنها را می فروخت و از دسترنج خویش، زندگی ساده ای را برای خود و مادر ناتوانش فراهم می آورد. باقی مانده ی دستمزدش را نیز در راه خدا انفاق می کرد. اویس دیگران را به خود ترجیح می داد و گاه حتی لباسش را به نیازمندان می بخشید. پیامبراکرم(ص) درباره ی ایثار اویس می فرماید: «در میان امت من، کسانی هستند که به دلیل نداشتن لباس نمی توانند در مسجد حاضر شوند و ایمانشان به آنان اجازه نمی دهد که از مردم درخواست کنند. از آن شمار، اویس قرنی و فرات بن حیان اند».

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.