می شود باز به دیدار تو آمد
می شود باز به تماشای تو آمد
می شود ساده دید وشنید
می شود سر تا به پا چشم آمد
می شود زمزمه بی صدا
می شود تا به تمنای تو آمد
می شود دید و نگرید چشم؟
می شود خندان و مستانه آمد
(نسیم)
وجودی سرشار از زمزمه....
قلبی پر از آتش.....
دستانی خالی.....
چشمهایش به راه.....
چون ندا آمد.....
برخیز ای کودک راه....
تا جوانی راهی مانده است.....
کودک برخاست....
برخیز ای رهگذر آب....
رهگذر باد شو....
طوفان شو و بی سرزمین....
بگذار قلبت آزاده گردد....
تندیس آزادی بر اهل زمین زیباست....
مست شو از آواز باد....
بخوان با آوایی رسا بخوان
یار تویی...یار تویی..مونس و همراه تویی
بر درختان بگذر.....
ریزش برگها تکان قلب درخت است بر طنین عبور تو....
(نسیم)
نقطه عطف آرزوهایم تویی
در پی تاریکی ها باز هم تویی
عشق تو در کنارم بی ریاست
در صدای بی صدایی باز هم تویی
سکوت من فریاد بی صداست
در پی بی پناهیم باز هم تویی
شعر امیدم وقتی متولد می شود
در پی هر تولد باز هم تویی
غزل مهربانی سروده می شود
در پی هر مهری باز هم تویی
اخوان سهراب نیما فریدون
در پس هر شعر نو باز هم تویی
حافظ سعدی مولانا سنایی
در پس هر خلوص باز هم تویی
خداوندا خداوندا خداوندا
در پس هر نوایم خداوندا باز هم تویی
(نسیم)
هزار گل در گلخانه بود
هزار عطر آشنا بود
میان من و گلخانه
فقط خاطر تو زیبا بود
به درگاه عطر گلخانه
فقط لطف تو بیدار بود
(نسیم)